هزاران بار خواهم گفت ، دوستت دارم را ..
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد .
سبزه ها در بهار می رقصند ؛
من در کنار تو به آرامش می رسم .
و آنجا که هیچ کس به یاد ما نیست ،
تو را عاشقانه می بوسم ،
تا با گرمی نفسهایم ، به لبانت جان دهم ؛
و با گرمی نفسهایت ، جانی دوباره گیرم .
دوستت دارم ،
با همه هستی خود ، ای همه هستی من ؛
و هزاران بار خواهم گفت ، دوستت دارم را ..
و آنجا که هیچ کس به یاد ما نیست ،
تو را عاشقانه می بوسم ،
تا با گرمی نفسهایم ، به لبانت جان دهم ؛
و با گرمی نفسهایت ، جانی دوباره گیرم .
دوستت دارم ،
با همه هستی خود ، ای همه هستی من ؛
و هزاران بار خواهم گفت ، دوستت دارم را ..
{ نیما یوشیج }